«عیار بلور» جایگاه و شخصیت زن در جامعه

«عیار بلور» جایگاه و شخصیت زن در جامعه
انسیه بهبودی در کتاب «عیار بلور» جایگاه و شخصیت زن در شش رمان دفاع مقدس را بررسی و همت کرده تا چند داستان در حوزه مبارزه ایران و عراق را نقد و تحلیل نماید و حضور و نقش زن در ادبیات جنگ را مورد بررسی قرار دهد .
بزرگترین حادثه تاریخی ایران بعد از برد انقلاب اسلامی , هشت سال دفاع مقدس است که همگی شئون سیاسی , اجتماعی و اقتصادی جامعه را پایین تأثیر خویش قرار بخشید و به دنبال آن با دیدی جدید و نو , تأثیری عمیق بر ادبیات داشته است . در این دوران ادبیات داستانی به خصوص رمان از نظر کیفیت و محتوا تحول بسیاری یافته , شخصیتهای داستانها دارنده نام و نشان شدند , شخصیت زن که در گذشته مدام به صورت شخصیتی تیره و مبهم و عنصری جنسی و جسمی به شمار میرفت , دراین زمان ارزشی انسانی پیدا کرده و از دریچهای نو به او نگاه میشود .
جنگ تحمیلی و ادبیات مقاومت
با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران تنی چند از نویسندگان قلم برداشتند و به ثبت رشادتها و ایثارگری دلاورانی پرداختند که برای نگهداری کرامتهای انسانی و دفاع از خاک وطن در قبال دشمن متجاوز به پا خاسته و حماسهای عظیم خلق کردند .
دراین میان ادبیات داستانی و به ویژه کتاب داستان در راهگشایی و پاسخگویی به نسل روز جاری که جنگ را ندیده و فضای آن دوران را شعور نکردهاند , مسئولیتی خطیر دارد چراکه رمان آیینۀ عصر ماست و در بطن آن میتوان مساله سیاسی و اجتماعی دوران مبارزه را مشاهده کرد و به احوال درونی و بیرونی زنان و مردانی راه یافت که برای حفظ شرافت , حیثیت و فضائل انسانی مقابل دشمن متجاوز مقاومت کردند .
اینچنین بود که رمانهایی به عنوان رمانهای دفاع مقدس نگاشته شد و حوادث جنگ و پیامدهای اجتماعی و سیاسی آن و همینطور ایثار و گذشت زنان و مردانی که دوشادوش نیز در رویه دفاع از میهن در قبال دشمن متجاوز قد علم کرده بودند , محور اصلی داستان قرار گرفت .
ادبیات دفاع مقدس
ازآنجاکه ادبیات دفاع مقدس ادبیاتی نوپاست , کمبود منابع , گستردگی عمل و انگشتشمار بودن تحقیقهای دانشگاهی در این زمینه و نبودن الگوی مطلوب , از جمله مواردی بود که انجام پژوهش را با خلل مواجه میکرد . همان طور که گذشت , تحول شخصیت زن در رمانهای دفاع مقدس رفلکس تحول شخصیت زن در بستر جامعه است . بازشناسی و مطالعه چنین شخصیتهایی نیازمند نگرشهای روانشناختی , تاریخی و اجتماعی است .
دراین پژوهش شش رمان برای بررسی گزینش شده است . زمین سوخته ( ۱۳۶۱ ) احمد محمود , زنان سرزمین سوختۀ جنوب را به تصویر می کشد که در حالا نبرد با مصائب زندگی در شهر جنگ زدهاند .
اولین رمان جنگی
نخلهای بیسر ( ۱۳۶۳ ) , اولین رمان جنگی قاسمعلی فراست است که در سالهای آغازین جنگ نگاشته شده و مولف , شخصیت زن کتاب داستان را از میان قهرمانان واقعی برگزیده و از این قضیه در جرأت دادن و ایجاد روحیه مبارزه در خوانندگان بهره برده است .
گلاب خانم ( ۱۳۷۴ ) , آخرین کتاب داستان چاپ شده از قاسمعلی فراست است که زن را در نبرد با مشکلات زندگی جامعه در حال پیکار به تصویر کشیده و به شرح ایثار و فداکاری زنان در نقشهای مختلف می پردازد .
گنجشکها بهشت را میفهمند ( ۱۳۷۶ ) , نوشته حسن بنیعامر , با نگاهی مدرن و پسامدرن به مقولۀ زن و نزاع می نگرد و جلوه تازهای از حضور زن در روزهای نزاع و بعداز آن را به تصویر می کشد .
جنگی که بود ( ۱۳۷۷ ) , دریچهای تازه به سمت جنگ گشوده «عیار بلور» و زنان و دختران مبارزی را در صحنۀ نبرد به تصویر می کشد که در زندگی فردی و اجتماعی خویش هم شجاعانه ظاهر می گردند .
در بخشی از کتاب «عیار بلور» میخوانیم :
زن همواره با توجه به تمدن در دورههای مختلف منزلت و پایگاه متغیری داشته ; گاه مورد احترام و ارزش بوده و گاه مورد ظلم و بیمهری قرار گرفته است . در ایران باستان به عنوان یکیاز متمدنترین اقوام جهان , زنان دارای رده بسیار بلند و مقامی بس ارجمند بودهاند .
«قدیمیترین نشانههایی که از وجود قدرت زنان در خاک ایران فرهنگی ( خاورمیانه ) به دست آمده , به ۶۰۰۰ ق . م یعنی حدود ۸۰۰۰ سال پیش تعلق دارد و همزمانی تقریبی این آیهها با آغاز دوران گذار به مرحله کشاورزی میتواند نقطه عطفی در تحول رده زن در سرزمین سابق ما به شمار آید , مخصوصا که نشانهها عموماً در صورت ظاهری به نیروهای باروری و زایندگی زن همچون مظهری از نیروهای حیاتبخش و لایزال طبیعی تأکید میورزند . » اقوام مستقر ایران مذهب مادر خدایی داشتند و پرستش الهه مادر میان آنان رایج بود . «در فلات ایران پیش از ورود آریاییها , مردمانی کشاورز زندگی میکردند .
سرآغاز دگرگونی ها
نظام اجتماعی آنها نظامی مادرسالار بوده و به سالاری مادران و زنان گردن گذاشته بودند . درواقع در این فلات در یک زمان نسبتاً طولانی از آغاز عصر دولت شهرها که نظام اجتماعی و سیاسی بر توان زنان به ویژه مادران تکیه داشت , به اصطلاح دوران زن سروری یا مادر سالاری خوانده میگردد . لیک این دوران با وجود مهاجرانی از نواحی شمالی به فلات ایران در سال دو هزار پیش از میلاد پایان می یابد . به واقع هزارۀ دوم
سرآغاز دگرگونی در ساختار اجتماعی جوامع درون فلات است و منشأ این تحولات , اقوامی از نژاد شمالی با زبانهای ریشه سانسکریت بودند که کوچ آنان به فلات , در نهایت به اختلاف نژادی و دگرگونی سیاسی انجامید . » بعد از مهاجرت اقوام آریایی به ایران و تقسیم آن به گروههای مختلف , نظام اجتماعی ایران دچار تحول شد و آریاییها روش پدر شاهی خود و به همراه آن مذهب پدر خدایی را در سرزمینهای مفتوحه اشاعه دادند و به این ترتیب پرستش الهههای مؤنث جای خود را به خدایان مذکر بخشید . با وجود آنکه آریاییها بعضا از قوانین جانور فی مابین ساکنان فلات را تغییرو تحول دادند , در پارهای از مورد ها از بومیان تأثیر پذیرفتند . وجود الهههای «آناهیتا» به عنوان پرقدرتترین و دیرپاترین خدای بانوی ایرانی در بین آریاییهای شرقی و هم خدای بانوی مادر «ایشتاره» در میان سکاها نشانگر این پذیرش است .